عبدالحسنعبدالحسن، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

روقلب من نوشته : حسن گل بهشته!

ای که با نامت جهان آغاز شد دفتر ما هم به نامت باز شد

1390/2/14 3:20
نویسنده : مامان حسن
2,243 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. من مامان حسن هستم. حسن یه پسر سه سال و نیمه است که مامانش رو کچل کرده! چطوری؟ عارضم

خدمتتون که ایشون در این سن هنوز بسته بندی میشه! یعنی از جیش گفتن خبری نیست! ایشون زودتر از 2 شب نمی

خوابه! ایشون اصلا با خواب میونه ای نداره جالبه بدونید که تا یک سال پس از تولد افتخارآمیزشون این حقیر نتونستم 3

ساعت متوالی بخوابم! حسن! از دست تو! تو عمرم کسی اینقدر منو نچزونده که تو تو این 3 سال چزوندیم! من که

سلطان خواب بودم! آخی یاد دوران بی خیالی خونه ی بابا بخیر! خلاصه حسن آتیش پارست! دیشب ناغافل چاقو به چه

بزرگی رو از کشوی خونه ی مادربزرگش برداشت افتاد دنبال عموش! همه جیغ و داد حال مادربزرگ خراب ! بعدشم پرت

کرد و عمو جاخالی داد! خدا به داد برسه! من نفهمیدم این بچه شره؟ یا باهوشه؟ یا بیش فعاله؟ حسن اینا رو می

نویسم بعد از این بخونی بدونی چه کردی با مادر بیچارت ولی بازم می خوامت زیاااااااااااد! بس که نفسی! بس که

شیرین زبونی! بس که سرت میشه فسقلی!!ماچ میگی مامان! جواب نمیدم باز میگی باز جواب نمیدم بعد میگی مامان

مُردی؟ حسن حسن خیلی عاشقتم ولی خیلی اذیت میکنی!لااقل جیشتو بگو! جون مامان جیشتو میگی؟ اگر کسی

این یادداشت رو خوند و راه حلی واسه جیش حسن داد مطمئن باشه اجرش با خداست! فعلا خدا نگهدار.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)